کد خبر: ٢٧٩٨٤   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1401/12/11-١٣:٣٥

مهدی قدیانی - احمد امیری

 

آبادان نیوزهنر را می توان در سه مفهوم نزدیک به هم اما قابل تفکیک در نظر گرفت: نخستین مفهوم به معنای زیبایی باز می گردد که در این مفهوم جدا از آنکه در چه محیط فرهنگی ای قرار گرفته ایم، رابطۀ زیباشناسانه، رابطه ای است میان جهان بیرونی و حس های انسانی. این در حقیقت معنای ریشه شناسانه واژه یونانی Aisthesis حس کردن نیز هست. در این مفهوم هنر یعنی بخشی از شناخت و تعبیر جهان محسوس، انتقال پدیده های این جهان به ذهنیت انسانی و تاثیرپذیری این ذهنیت و احساسهای ناشی از آن بر کنش ها و رفتارهای انسانی که در نهایت می تواند در آفرینش های مادی و معنوی او تبلور یابند. دو رویکرد به این فرایند قابل تصور است، نخست از نگاهی متافیزیک که آن را، هم در تفکرهای باستانی نظیر فلسفه یونانی و به ویژه افلاطون می بینیم و هم در انسان انگاری ادیان یکتاپرست که همه موجودات و به ویژه انسان را تجسم یا تجلی ای از زیبایی ذات الهی می دانند. در هر صورت، تفکر متافیزیکی، زیبایی را نوعی ذات استعالیی می شمارد که در جهان متافیزیک وجود دارد و وظیفه انسان، تقلید، تبعیت و یا بازنمایی فیزیکی آن است. رویکرد دیگر بر زیبایی، رویکردی است که زیبایی را تنها رابطه ای چند سویه میان طبیعت و انسان و کنش هایی متقابل میان این دو می داند که فرهنگ، در گسترده ترین معنای آن، زائیده آن کنش هاست.

پایگاه تحلیلی گفتمانی آبادان خبر

در این برداشت، زیبایی نه ذاتی بلکه حاصل "تناسب" هایی است کارکردی یا در دیدی گسترده تر، حاصل نوعی سودمندی و از این رو معنای آن متغیر و تابعی است از کارکرد اجتماعی یا روانی هنر. مفهوم دوم هنر، که ریشه اساسی این واژه نیز هست، آن را به "صنعت" و به "فن"، به قابلیت و توانایی به انجام یک کار، یا ساخت یک شیئی نزدیک می کند. سومین مفهوم هنر به کارکرد نمادین یا سمبولیک آن باز می گردد که از هنر نوعی زبان ارتباطی می سازد که بنا بر هر یک از شاخه های هنری بر یکی از حس ها یا بر مجموعه ای از حس ها تاکید بیشتری دارد. مثال حس شنوایی در موسیقی، بینایی در نقاشی، و ترکیبی از این دو حس در سینما و غیره. در جوامع ما، هنر بیشتر به بازنمایی هایی اختصاصی دارد که با اهداف متفاوت صورت می گیرند، تقلیدهایی مستقیم ، فیگوراتیویا غیرمستقیم ، آبستره از طبیعت به قصد دست یابی به آنچه می تواند بازار هنر، آرمانهای زیباشناسانه و یا حتی ایدئولوژیک و یا ترکیبی از این ها باشد. در حالی که در هنر جوامع "ابتدایی، ما با مجموعه هایی پربار از نشانه ها روبرو هستیم که می توانند قدسی یا ناقدسی باشند و دقیقا به دلیل بار نشانه ای خود که لزوما بار نمادین نیستکارکردی اجتماعی دارند. 

انسان شناسی هنر را باید یکی از حوزه های انسان شناسی فرهنگی تعریف کرد که پدیده هنر را در کاربردهای اجتماعی و فرهنگی و در پی آمدهای ذهنی اش درون یک فرهنگ و اجزاء آن و همچنین میان فرهنگ ها و قومیت های متفاوت مورد مطالعه قرار می دهد. رویکرد جامعه شناسی انسان شناسی به هنر تا اندازه زیادی متفاوت است. آنجا که جامعه شناسی در پی یافتن شرایط اجتماعی آفرینش اثر هنری، رد پای آنها در اثر و یا در جستجوی تاثیر اجتماعی اثر هنری، فراتر از آفرینش و آفریننده هنری، است، انسان شناسی هنر سطح تحلیل را خردتر و عمیق تر کرده و تالش می کند هنر را در مجموعه های انسانی خردتر تا حد فرد- بدون آنکه لزوما وارد حوزه روان شناسی شود اما با در نظر داشتن آن حوزه- مورد پژوهش و تحلیل فرهنگی قرار می دهد. هنر به یک معنی کل پدیده های زندگی را در محورهای زمانی مکانی عموما وسیعی در خود منعکس کرده و از آنها به شدت تاثیر می پذیرد. در آفرینش یک اثر هنری نه فقط شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی در زمان و مکان آفرینش، بلکه موقعیت تکنولوژیک، ساختارهایی ذهنی و اسطوره ای، اعتقادات دینی و باورهای عامیانه، کاربردهای مورد نیاز آن جامعه و ... موثر هستند.

پایگاه خبری تحلیلی آبادان نیوز

هنر  از  تخیل انسان مورد تجلّی قرار می گیرد. انسان می تواند با فرم هنر در رابطه با هنرهای وابسته به آن به وجودیت آن پی ببرد. هنر در رابطه با هنرهای بصری وابسته دیگر توأمان با فرهنگ، دین، سیاست، تاریخ، اقلیم در بین هنرها می باشد. از سویی هنر چیزی فراتر از هنرهای هفت گانه می باشد. هنر خلق می گردد، روزی روی بوم نقاشی و روزی دگر در سینما و در آینده ای نه چندان دور هوش مصنوعی سبب خلق هنرها می گردد. می توان اذعان داشت هنر ابزاری مؤثر در به تحقق رسیدن معنای اثر هنری بوده و شیوه ی تهیه ی این ابزار متأثر از وجود انسان هنرمند است. پرپیداست هنر رابطه ی مستحکمی با تفکرات در هر دوره ی تاریخی است و نمی توان تاریخ را از هنر و هنر را از تاریج مبرا دانست. گاهی زیبایی هدف نهایی هنرمند نمی باشد. هنر برای جلب نظر و ارتباط با احساسات انسانی در نظر گرفته می شود. از سویی هنرمند با اثر هنری می تواند احساسات مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد. اگر هنر را به نوعی رسانه در نظر داشته باشیم از عمیق ترین مفاهیم تا سطحی ترین مفاهیم توانایی دریافت با مخاطب را دارا می باشد.

پر پیداست انسان نیاز به شناخت دارد و هنر یکی از راهای شناخت می باشد. این شناخت جنبه علمی نداشته و ادراکات را مد نظر دارد. از سویی هنرمند برای خلق اثر بر اساس نیازهایی آن را شکل می دهد. این نیازها می تواند فردی یا جمعی باشد. پس جامعه در شکل گیری یک اثر هنری بر روی هنرمند خود به صورت ناخودآگاه تاثیر دارد. هنر دارای اعتباری همگانی از جهت تعریف نیست و متغیرهای گوناگونی در تاریخ بر آن نقش داشته است. برای مثال می توان هنر قرون وسطی را مد نظر قرار داد. جایی که هدف هنر توصیف انجیل و زندگی پس از مرگ بوده است. پس آثار هنری باید در بستر تاریخ و با توجه به شرایط اجتماعی زمان واکاوی نمود. حتی در هنرهای انتزاعی هم تاویل مخاطب و هنرمند اثر گذار می باشد. برای مثال در هنر دادائیسم که پس از جنگ جهانی اول شکل گرفت. تاویل مخاطب باید رویکرد آن زمان را مد نظر داشته باشد.

پایگاه تحلیلی گفتمانی آبادان خبر

زیبایی امری سوبژکتیو و ذهنی می باشد. به این جهت نمی توان متغیرهایی را برای آن شکل داد که چه چیزی زیبا یا نازیبا است. دریافت از زیبایی امری پیچیده در تحلیل روان دارد. از سویی هنر و زیبایی جداناپذیر از هم می باشند و دریافت از اثر هنری هم امری سوبژکتیو است. در یونان باستان واژه ای برای هنرمند وجود نداشت. واژه یونانی techne نزدیکترین کلمه به هنر در آن زمان می باشد و به معنای مهارت بوده است. از کلمه tecnicus کلمات انگلیسی تکنیک (technique)، فناوری (technology) و فنی (technical) گرفته شده است. پس هنر در آ« زمان به معنای فن و مهارت بوده است. در قرون وسطی، کلمه artista به معنای  craftsman (صنعتگر، هنرجو) بوده است. اولین تقسیم به هنرهای اصلی و جزئی به آثار دهه هزار و چهارصد میلادی با آثار لئون باتیستا آلبرتی برمی گردد که بر اهمیت مهارت های فکری هنرمند تمرکز داشت نه مهارت های دستی یک صنعتگر. آکادمی های اروپایی قرن شانزدهم به طور رسمی شکاف بین هنرهای زیبا و کاربردی را که تا به امروز در درجات مختلف وجود دارد، تقویت کردند. می توان اذعان داشت هنرهای کاربردی، طراحی و زیبایی را برای اشیاء مورد استفاده روزمره به کار می برند، در حالی که هنرهای زیبا به عنوان محرک فکری و ذهنی عمل می کنند. شاید هنر برای هنر از این جریان فکری شکل گرفته باشد. جایی که هنرهای زیبا با معنای امورزی آن فقط برای هنر می باشد و استفاده دیگری ندارد. این جریان فکری با باومگارتن شکل گرفت و تا به امروز هنرهای زیبا از آن پدید آمده است که معنای آن متفاوت از گذشته است. باری به هر جهت زیبایی شناسی جای خود را به زیبا شناسی داد. در عصر حاضر هنر معنای هنرهای زیبا را دارد و در دو مقوله هنر برای هنر و هنر متعهد جایگاه دارد. هنر برای هنر وجودیت هنر و آزادی هنر است و هنر متعهد هنری مباشد که تعهد به ورای زیبایی دارد و به دنبال والایی آن است. در اصل هنر متعهد در جستجوی حقیقت واری این جهان می باشد. پس می توان معنای هنر را بر اساس هدف هنرمند در اثرش دانست و از سویی تاویل مخاطب هم معنای آن را شکل می دهد.

 

 

 

پایگاه تحلیلی گفتمانی آبادان نیوز اخبار جنوب غرب کشور را بصورت تحلیلی، گفتمانی و خبری منتشر میکند.

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: