
- تاریخ درج خبر:1401/07/01-١٢:٢٥
مقالات علمی پژوهشی
اکسپرسیونیسم فراسوی دو جنگ جهانی
نویسندگان : مهدی قدیانی - احمد امیری

آبادان نیوز : قبل از جنگ جهانی اول تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم مکتب اکسپرسیونیسم شکل مییابد. هر چند در تمام طول تاریخ می توان گذارههایی از اکسپرسیونیسم را واکاوی نمود، اما در این برهه از تاریخ است که این مکتب بر اساس رخدادهای تاریخی و اجتماعی شکل می یابد و در آلمان به درخشش بی بدیلی دست می یابد. اعوجاج واقعیت و نمود عواطف و احساسات اغراق شده از شاکله ای اصلی این مکتب است. نکته حائز اهمیت دوری از زیبایی شناسی های آکادمیک گذشته است و به نوعی زشتی را به تصویر میکشاند. در این مکتب هنرمند بر اساس عواطف و حالات درونی دست به بازتاب پیرامون خود بر اساس کژنمایی از واقعیت می زند یعنی بیان احساسات و وضعیت درونی هنرمند در اثر به هر موضوع دیگری اهمیت بیشتری دارد. قبل از شکل گیری این مکتب میتوان در آثار بسیاری از هنرمندان در طول تاریخ، نمایههایی از اکسپرسیونیسم را مشاهده نمود. یعنی قبل از آغاز مدرنیته در نیمهی قرن نوزدهم. اما مکتب اکسپرسیونیسم را از آن آثار متمایز میکنیم زیرا این مکتب بر اساس برههای از تاریخ و شرایط اجتماعی شکل گرفته است که ورای قبل می باشد. یعنی قبل از جنگ جهانی اول تا قبل از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. در آلمان این مکتب به تعالی رسید و در بیشتر عرصه های هنر نمایان گشت، حتی در سیاست و فلسفه آلمان هم رخنه نمود. " منتقدان آلمانی اصطلاح اکسپرسیونیسم را نخستین بار در مورد فووها، کوبیسم های اولیه، و نقاشان دیگری که با امپرسیونیسم و هرگونه تقلید طبیعت یا بازنمایی مخالف بودند به کار می بردند" (پاکزاد، 1379، ص37). ملکم پیزلی اکسپرسیونیسم را جنبشی ضد ناتورالیستی یا انتزاع گرایانه میداند و آن را نوعی حمله به گاوهای مقدس بورژوازی ویلهلمی و گزینش درونمایه ی احیا و اختیار کردن لحنی پرشور میداند که بیشتر در ذهن هنرمند است (آر.اس.فرنس، 1395، ص3).
اکسپرسیونیسم پیش از اکسپرسیونیسم
می توان اکسپرسیونیسم را در اشتروم اوند درانگ سده هجدهم میلادی و یا پویایی باروک و حتی کژنمایی گوتیک رصد نمود اما ونسان ون گوگ را میتوان یکی از پیشگامان این مکتب قبل از شکلگیری آن دانست. "او در یکی از نامههایش توضیح داده گه چگونه به کشیدن تابلوی دوستی که برایش عزیز بوده است میپردازد. شباهت پردازی طبق ضابطههای قراردادی، صرفا در مرحله اول کار بوده است. همین که وی پرتره درستی از دوستش میکشد، دست به تغییر رنگها و جزئیاتش میکند"(ارنست گلمبریج، 1393، ص551). از دیگر پیشگامان این مکتب می توان به ادوارد مونک اشاره نمود. اثر فریاد او در سال 1985 خلق شده است. او می خواهد با نشان دادن هیجان آنی تمامی عواطف و احساسات را بروز دهد. تمامی خطوط این اثر به گونهای ما را به سوی فریاد شخصیت درون نقاشی سوق می دهد تا تمامی صحنه و حتی مخاطب در اضطراب و هیجان ناشی از فریاد سهیم باشد. یکی از چالش های پیش روی اکسپرسیونیسمها زیبایی شناسی می باشد. به گونه ای که کج و معوج کردن طبیعت و فاصله گرفتن از بازنمایی و تغییر اشیا باعث دور شدن از جنبههای زیبایی شناسی میشد و موجب رنجاندن مخاطب، اما آنها اعتقاد داشتند نشان دادن رنجها نمیتواند زیبایی داشته باشد. از این روی بیشتر آثار آنها بر پایه رنجها، خشم، فقر و شهوت آدمی نمایان می گردد. کته کلویتز نقاش زن آلمانی را میتوان یکی از پدیدهای درخشان این جنبش نامید. او با خلق چاپ نقش و طراحی هایش به حمایت قشر فقیر و کارگر و درد دیده جامعه پرداخته است. او را می توان به نوعی الهام بخش هنرمندان اروپای شرقی کمونیست دانست. "منشا اصطلاح اکسپرسیونیسم همچون خیل عناوینی که برای نامیدن جنبش های گوناگون ادبی به کار رفتهاند، نقاشی بوده است. این اصطلاح خیلی پیشتر در سال 1850 برای توصیف نقاشی مدرن به کار رفته بود. همچنین عواطف یا هیجاناتی خاصی را بیان کنند که نمود جامعه جهانی می باشد (آر.اس.فرنس، 1395، ص6).
تولد اکسپرسیونیسم و دوران اوج آن
"گروه پل توسط چهار دانشجوی هنر یعنی فریتز بلیل، اریش هکل، ارنست لودویگ کرشنر و کارل شمیت روتلف در سال 1905 در شهر سدن آلمان پایه نهاده شد. در مانیفیست آنها آمده است: بر آنیم تا جسم و روح خود را از سلطه قواعد تثبیت شده کهن رها سازیم و هر کس که قوای خلاقهی خود را به راستی و به طور بی واسطه رها سازد، یکی از اعضای گروه ما است" (سم فیلیئس، 1395، ص34). اعضای گروه آنها رو به فزونی گرفت و باور آنها بر این بود که هنر میتواند واقعیت درونی بشر را از رمز و راز در آورد به نوعی فلسفه مارتین هایدگر را تداعی میکند. اشاره به مبحث دازاین در کتاب هستی و زمان او. آنها در رنگ آمیزی از رنگ های غیر طبیعی استفاده میکردند و حکاکی روی چوب را احیا کردند. طلیعه ی هنر آنها در سال های بعد از 1910 میباشد. پیروان این مکتب بعد از مهاجرت به شهر برلین، آثار هنری خود را بر پایه از خود بیگانگی نهفته در شهر نشینی شکل دادند. آنها به دنبال پشت سر گذاشتن گذشته و خلق آثاری نوین که از درون هنرمند شکل میگیرد ممارست ورزیدند. گروه دیگری که سوارکاران آبی نام داشتند در سال 1911 در مونیخ شکل گرفتند و از شهرت جهانیتری برخوردار بود. آنها به جنبه های معنوی و آفرینش هنر به شیوه احساس محور مبادرت داشتند. آگوست ماکه، فرانس مارک، واسیلی کاندینسکی و پل کله از بیان گذاران این گروه بودند. "کاندینسکی بر این باور بود که گشودگی عرصهی احساسات سبب میشود هنر با قلمروی روخانی بشر پیوند بر قرار میکند. مقصود وی همانا بر انگیختن ظرفیت تجربهی حس و حالی روحانی و معنوی به واسطه ساخت مایه دنیوی و پدیدارهای انتزاعی بود. او بعد ها به سوی بداهه پردازی سوق پیدا کرد" (سم فیلیئس، 1395، ص34). گروه پل در سال 1913 و قبل از جنگ جهانی اول از هم فروپاشید. ارنست بارلاخ مجسمه سازی توانایی بود که آثاری در خور توجه داشته است. او معترضانه و جسورانه مفهوم خود را در آثارش نمایش میداد. تندیس "رحم کن" که در سال 1909 خلق گردید یکی از شاهکارهای او میباشد. تصویر پیرزنی دیده میشود که دست های خود را به سوی مخاطب گرفته است. از دیگر هنرمندان این مکتب اسکار کوکوشکا میباشد که در اتریش زندگی میکرده است. آثار او فاقد زیبایی شناسی آن دوره بوده و باعث خشم مخاطبان و منتقدان میشده است. او برای نشان دادن حالت دورنی نقاشی هایش مجبور به فاصله گرفتن از مباحث زیبایی شناسی آکادمیک بود تا بتواند تبلور درونی خود را در اثرهایش به نمایش گذارد. برای مثل نقاشی "کودکان در حال بازی" درسال 1909 می باشد. این اثر فاقد زیبایی شناسیهایی میباشد که تا قبل از آن مورد استفاده هنرمندان بوده است. هنرمند در این اثر میخواسته است همه چیز را فدای مفهوم درونی اثر کند که موفق بوده است. آنچه در هنر اهمیت دارد شبیه سازی طبیعت نیست بلکه بیان احساسات از راه گرینش رنگ ها و خطوط است که می توان در این اثر آن را رصد کرد.
Expres به معنی بافشار و به سختی بیرون دهنده است. Ex به معنای بیرون است و Press به معنای فشار می باشد. به نوعی دلالت بر فشارهای درونی یک هنرمند دارد که آنها را به وسیله ی اثر هنری خالی میکند. اکسپرسیونیسم در اصل مغولهای مربوط به نمایشنامه است و در ادبیات هم رسوخ می کند. استریندبرگ نمایشنامه نویس سوئدی که در سال های 1848الی 1912 زندگی می کرده روی ادبیات اکسپرسیونیسم تاثیر زیادی داشته است. نویسنده در اینجا به جای نشان دادن پیرامون خود و جهان عینی و ملموس، جهان درونی خود را به ورطه ظهور می رساند. "اکسپرسیونیسم ها به بیان عواطف بیش از واقعیت اهمیت می دادند. در نتیجه در آثار آنان ترس، خشم، سردرگمی و تلخی مطرح است" (سیروس شمیسا، 1393، ص141). اکثر آثاربرتولت برشت، اوجین انیل و فرانسیس کافکا اکسپرسیونیست هستند. در مسخ کافکا ما ترس و نفرت شخصیت اصلی داستان که "گرگور سامسا" نام دارد را درک می کنیم که به صورت حشره ای نشان داده شده است. در بیشتر آثار اکسپرسیونیسم ما با استعارهها و ایماژها نقش سر و کار داریم. همانند مسخ کافکا. در ادبیات اکسپرسیونیسم به جای بازنمایی و محاکات ما با درونیات و مسائل روانی برخورد داریم که به صورت تنش و اظطراب تجلی می یابد". آنها در پی کلام فاخر و زیبا نبودند و می کوشیدند مستقیما به قلب حقیقت بزنند و از جنایات و اظطراب بگویند. به قول برتولت برشت آن که می خندد هنوز خبر هولناک را نشنیده است" (سیروس شمیسا، 1393، ص142). در آثار اکسپرسیونیسم ما بیشتر با صحنه ی کابوس مانند و دیالوگ های به ظاهر بیربط و پریشان که از عواطف و احساسات سرچشمه می گیرند، قرار داریم. به نوعی رمانتیسم افراطی و کژی است که تلخی ها و سیاهی ها در آن می درخشند.
"از پیشگامان اکسپرسیونیسم در فلسفه میتوان به فریدریش نیچه اشاره نمود. او هم در اروپا زاده شده که تولد اکثر ایسمها است و هم در آلمان که طلایهدار مکتب اکسپرسیونیسم است. او در اکثر تفکرات اویل قرن بیستم دخیل بوده است و میتوان او را در مکتبها و ایسمها واکاوی نمود. وجد و سرخوشی سرودهای مستانه در "چنین گفت زرتشت" پیش از آغاز جنگ جهانی اول در سرتاسر ادبیات و موسیقی طنین انداخت و تحریف انحرافی او در رایش سوم نیز جلوه کرد. تاکید نیچه بر خودآگاهی، خود سروری و به کمال رساندن پرشور خویشتن نیروی محرکهی سرشاری برای مکتب اکسپرسیونیسم گردید" (آر.اس. فرنس، 1395، ص12). اکسپرسیونیستها از فلسفه مغلوب درد شور انگیز و جسورانهی او بر درون بینی و خیل پروری بهره جستند. میتوان تنشهای دورنی این مکتب را در آلمان صرفا در تجربههای جنگ جهانی اول نمود نداده و منشا آن را در آثار فریدریش نیچه کنکاش نمود. در بیشتر آثار این مکتب میتوان نوعی فریاد و صیحه را شنید که به گونه عینی و ایماژ و استعاره رصد نمود. نمونه بازر آن همان تابلو جیغ ادوارد مونک میباشد. روح زیر فشار، در عذاب آتش التهاب و اضطراب ذهنی هنرمندان اکسپرسیونیم سخت یادآور نوشتههای نیچه است. چنان که در کتاب غروب بتها به همه چیز میتازد و فلسفه را از ارسطو تا کانت باطل میکند و فیلسوفان هم دوره خویش را در نقابی از اعوجاج محاکمه می نماید.
هر چند مارتین هایدگر (1889 الی 1976) را میتوان اگزیستانسیالیسم دانست که بر اصالت وجود انسان تاکید داشته است اما میتوان مختصری از اندیشه های او را با اکسپرسیونیم تطبیق داد. او از پیروان نازیسم عصر هیتلر بود و از همراهان تصفیه نژاد. اما چه عواملی میتواند اندیشههای او را به اکسپرسیونیم تطبیق دهد. او معتقد بود زیبایی شناسی که بعد از قرن هفدهم شکل میگیرد دچار نقص است و زیبایی شناسی اثر هنری را از راز هستی دور مینماید. این اندیشه را در آثار اکسپرسیونیسم می توان نمایان کرد که در آن اثر هنری بر زیبایی شناسی آن حائز اهمیت است. او معتقد است حقیقت از زمان ارسطو در فلسفه به انحراف کشیده شده است. همان گونه که در آثار اکسپرسیونیم میبینیم هنرمند قصد دارد حقیقت را از دورن نمایش دهد که برگرفته از احساسات و عواطفی است که آن را با واقعیت اعوجاج یافته نمایان میکند. حقیقت همواره تلخ است و در آثار اکسپرسیونسم می توان این تلخی، تشویش، اضطراب را بخوبی درک نمود. مارتین هایدگر اثر هنری را سرچشمه ی هنر می داند که همان هنرمند است و در سوی دیگر مخاطب قرار دارد و این رابطه ی سه سویه است. او معتقد است هنرمند و مخاطب از میان میروند اما اثر هنری جاودان میماند. با کنکاش در آثار اکسپرسیونیسم میتوانیم جاودان ماندن این آثار را نمایان کنیم. در این مکتب خود اثر دارای ارزش والایی است زیرا بیان حقیقت است و ادا و اطوار نمیباشد. او اثر هنری را راهی برای رسیدن به راز هستی میداند. هرچند مارتین هایدگر هنر را نوعی فن و تخنه میداند و هنرمند را واسطهای برای خلق اثر هنری که این رویکرد با مکتب اکسپرسیونیستی مغایرت ندارد. زیرا در مکتب اکسپرسیونیسم هنرمند به دنبال تکنیکها نیست و برای او بیان هیجانات حائز اهمیت است و به دنبال شکستن سنتها میباشد که این امر با فن و تخنه فاصله زیادی دارد. در مجموع شاید بتوان گفت بر اساس اندیشههای مارتین هایدگر هنرمند اکسپرسیونیسم به دنبال راز هستی و به تصویر کشیدن آن از طریق هیجانات درونی میباشد و این حقیقت تلخ میباشد و طعم آن را مخاطبان دیروز و حتی امروز به خوبی درک میکنند.
اکسپرسیونیسم ناسیونال سوسیالیسم
قبل از پرداختن به این گرایش از مکتب اکسپرسیونیم ناسیونال سوسیالیسم را واکاوی کنیم. نازیسم مخفف عبارت ناسونال سوسیالیسم میباشد که از مجموعه ایدئولوژیهای این حزب شکل مییابد. آنها به برتری نژاد اعتقاد داشتند و با یهودیان ستیز میکردند. آنها دموکراسی را تنها یک ایده ناب می دانستند و به آن اعتقاد راسخ داشتند، دموکراسی نوعی دروغ است برای رسیدن به قدرت اکثریتی بر اکثریت دیگر. آنها سرمایه داری را در راستای خواسته های دولت حمایت میکردند. به رفاه عمومی کارگران، افزایش دستمزدها و تقسیم عدالت در سرمایهها اعتقاد راسخ داشتند. "نگرش اکسپرسیونیسم ناسیونال سوسیالیسم تلفیقی از حرکت توجیه پذیری و تقلید به سوی انتزاع، رنگ و استعاره خودگردان است. سودای بیان و خلق، فارغ از قوانین فرمی و دغدغهی امور ذاتی به جای امور صرفا شخصی و فردی میباشد. گرایش شدید به وجد و اضطراب و در نتیجه میل به طمطراق و گروتسک و رگه های آخر الزمانی، حس پر اضطرار اینجا و اکنون، شهر و ماشین از منظر ابدیت، تمایل به طغیان علیه سنت ها، تب انقلابی اکسپرسیونیسم را به سوی ناسیونال سوسیالیسم و کمونیسم سوق داد" (آر.اس. فرنس، 1395، ص29). از آثار این گرایش میتوان به فیلم "متروپلیس" اثر فریتس لانگ نام برد.
هبوط اکسپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی
میتوان هبوط اکسپرسیونیسم را در نماشنامه "بعل" اثر آرتوت برشت رصد نمود و همچنین در فیلم "دکتر مابوزه ی قمار باز" اثر فریتس لانگ که در آن بیشتر ادا و اطوار اکسپرسیونیسم وجود داشت. تردیدی نیست اکسپرسیونیسم در حال هبوط است و سه گرایش جای آن را به خود گرفت. " دادائیسم، واقعیت گرایی نو و سورئالیسم هگلی" (آر.اس. فرنس، 1395، ص118). بعد از جنگ جهانی اول آلمان در تب قدرت قرار داشت و اکسپرسیونیم که روحیهای از اعتراض و انقلاب را در ناخودآگاه خود داشت باعث گردید در سال 1933 این هنر ممنوعه شود، همانند تمامی هنرهای مدرن در آلمان. این امر سبب گردید تا هنرمندان تبعید گردند یا مهاجرت کنند. اما بارقه های امید پس ار جنگ جهانی دوم به سال 1945 شکل گرفت و اکسپرسیونیسم انتزاعی جریان یافت. " این اصطلاح در حدود 1950 رواج یافت و توصیف گر جنبشی در هنر انتزاعی است که در طی دهه ی 1940 در نیویورک رواج یافت. این اصطلاح برای آثار انتزاعی واسیلی کاندینسکی، آرشیل گورکی و جکس.ن پلاک به کار میرفت" در این مکتب بیشتر دیدگاه هنرمندان شباهت داشتند تا آثارشان که شاکله آن قیام علیه هر گونه وابستگی به سنت یا فرایند از پیش تعیین شده بود و چشم پوشی از آرمانهای اثر هنری که بر اساس قرادادهای زیبایی شناسی شکل میگرفت. این مکتب بعدها در اروپا موجی نوین را به ارمغان آورد. "اکسپرسیونیسم انتزاعی به نوعی خلق اثر هنری بودن انگارهها و شکلهای بنیادی به شمار می آید که از خود انگیختگی پویا و آزاد بهره میجوید.
پرپیداست مکتب اکسپرسیونیسم که از جنبشهای هنری مهم قرن بیستم بوده است و در اوج و فرود خود، تاثیرات زیادی را در مکاتب بعدی خود به جای گذاشته است. از طرفی تاثیرات جنگ و آثار بعد از جنگ در پیدایش این مکتب دخیل بوده است. واکاوی اندیشههای فریدریش نیچه و مارتین هایدگر میتواند اعماق تاریک این مکتب را برای ما روشن سازد و تاثیرات این مکتب را در زمان خود و بعد از آن برای ما نمایان سازد. هنری که بر اساس هیجانات درونی هنرمند بروز مینماید که در آن زیبایی شناسی معنایی دیگری یافت و شاید بتوان زشت شناسی با معیارهای اکسپرسیونیسم را معنایی نوین بخشید.
1- دادا و سوررئالیسم - سی. و. ای. بیگزی – ترجمه حسن افشار – نشر مرکز – 1395
2- گرایش هایی هنر مدرن – سم فیلیئس – ترجمه مانی فرسایی و هانیه رجبی – نشر آبان – 1395
3- مکتب های ادبی – سیروس شمیسا – نشر قطره – 1393
4- سبک ها و مکتب های هنری – آزبورن، چیلورز – ترجمه فرهاد گشایش – نشر مارلیک – 1394
5- گرایش های ضد هنر – دیتمار الگر – فاطمه عبادی – نشر آبان – 1395
6- دایره المعارف هنر – رویین پاکباز – نشر فرهنگ - 1379
7- چیستی هنر – اسوالد هنفلینگ – ترجمه عای رامین – نشر هرمس - 1393
8- سبک در سینما – عبدالرضا حقیری – نشر تریتا – تهران – 1394
9- اکسپرسیونیسم – آر.اس. فرنس – ترجمه فرزانه ظاهری – نشر مرکز – 1395
10- تاریخ هنر – ارنست گامبریج – ترجمه علی رامتین – نشر نی - 1393
پایگاه تحلیلی گفتمانی آبادان نیوز اخبار جنوب غرب کشور را بصورت تحلیلی، گفتمانی و خبری منتشر میکند.
نام : | |
ایمیل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر: | |