کد خبر: ٢٧٧٧٨   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1401/08/23-٠٠:٠٩

نویسندگان: مهدی قدیانی - احمد امیری

 

آبادان نیوزشهاب الدین یحی ابن حبش بن امیرک ابولفتح سهروردی ملقب به شهاب الدین ، شیخ اشراق ، شیخ شهید، شیخ مقتول بنیان گذار حکمت اشراق است. این حکمت به معنای لغوی بر آمدن از آفتاب و درخشندگی و تابش نور معنا می دهد. به نوعی سهروردی احیاگر و نجات بخش حکمت معنوی ایرانیان باستان یعنی حکمت خسروان و پهلویان در فلسفه اسلامی می باشد. در اصطلاح فلسفی حکمت اشراق به معنای کشف و شهود و ظهور انوار خرد و ریزش آن بر نفس انسان است.

تاريخ انديشه و هنر بيانگر آن است كـه قـوة خيـال و تخيل، مهم ترين و اصلي ترين ابزار آفـرينش هـاي هنري می تواند باشد. سهروردی نخستین کسی است که وجودشناسی عالم خیال در حکمت اسلامی را تأسيس نمود. به گونه اي كه زمينة گسترش و بسط هرچه بيشتر نظرية خيال در مباحث حكماي اسلامي بعدي از جملـه ابن عربـي و مسئله معاد جسماني در آراي ملاصدرا می گردد.

پرپیداست دو ساحت معرفت شناختی و هستی شناختی خیال، آغار فهم ذوق و آفرینش هنری می تواند باشد. که در حکمت او نیز قوه خیال همانند آینه ای برای انعکاس صورت های وجودی در مرتبه ای از مراتب قوس نزول و جوهر راستین عشق و گرایش خلق زیبایی و هنرهایی می شود که والای روح زیبای هنرمند را نمایان می نماید.

هرچند اندیشه های سهروردی به هنر اشاره ای نداره اما در ما بعد الطبیعه رویکردی دراد که می می تواند مبانی هنر را بازنمود و تدوین کند. نظریه های سهروردی به گونه ای است که در نهاد آن " زیبایی" امری عینی و مینوی است. به نوعی می توان عالم اشراق را زیبایی حسی تلقی نمود که هدف غائی آن رجعت به عالمی والا است و هنر شاید بتواند ره یافتی برای تحقیق این سیر و سلوک باشد. با این تفاسیر هنر و حکمت اشراقی در هم تنبیده شده اند.

هنر و حکمت هر دو از طریق شهود، اعم از شهود خیالی و شهود عقلی قابل دریافت است و به زبان رمز بیان می گردد. حکیم و هنرمند اشراقی هر دو اصل حقیقت و زیبایی را مشاهده می کنند و در این عالم به زبان رمز بیان می نمایند. از طرفی این عقل شهودی، سرچشمه ای الهی دارد و مثل عقلِ استدلالی همگانی نیست.

عالم ملکوت یا عالم خیال نزد "سهروردی" حد واسط عالم معقول و یاجبروت و عالم محسوس قرار می گیرد. بر اساس اندیشه های سهروردی هر زیبایی و کمالی موهبتی از ذات باری تعالی است و نور نقش بسزایی در حکمت سهروردی دارد. به این دلیل است که هنر و هنرمند اشراقی بر اساس خیال و خلاقیت خویش آثاری رو پدید می آرود که نور جایگاه ویژه ای در آن دارد.  به نوعی در یک سیر و سلوک عارفانه شکل می می گیرد. از طرفی نماد پردازی در هنر اسلامی جایگاه در خور توجهی دارد. مثل نقاشی حضرت محمد نگاره‌ای مربوط به نسخه فال نامه تهماسبی، در مکتب قزوین و منسوب به آقامیرک، که معراج را به تصویر کشیده است. در این تصویر حضرت محمد سوار بر اسب خویش با هاله ی نور طلایی دیده می شود و در فضای اطراف او فرشتگان مشغول شادمانی هستند. یا نقاشی معراج که هنرمند معاصر حسن روح الامینی آن را خلق نموده و نور و رمز و شهود در آن موج می زند. در مبحث نور و عالم خیال می توانیم به آثار هنرمند معاصر منیر فرمانفرمائیان اشاره کرد. او با استفاده از آینه کاری و هندسه اسلامی آثاری را خلق کرده که پر از الوان و انعکاس نور است.

هر ذاتی زیبایی را دوست دارد حال می خواهد اثر هنری باشد یا هنرمند یا مخاطب. یعنی ه مکاشفه ای صورت می گیرد که در آن جز خود زیبایی چیز دیگری را نخواهد دید. به نوعی اگر هنر برای پدید آوردن پدیده های زیبا بر اساس شهود و رمز و نور و خیال باشد می توان هنر و زیبایی حکمت اشراق را در آن  تحلیل نمود. بر اساس حکمت سهروردی تلاشی که به کنکاش زیبایی و آفرینش وجود شکل می گیرد  باعث می شود هنرمند را به کمال برساند. چنین سیر و سلوکی اثر هنرمند را مانند آینه ای برای انعکاس عشق و زیبایی قرار می دهد. این معرفت که عین شهود و حضور برای هنرمند است به کشف حقیقت و معرفت می رسدکه آن را در اثر هنری می توان مشاهده کرد. البته نه هر اثری بلکه مراد اثر هنری والا می باشد.

 

ارتباط هنر و عالم خیال

شاید حائز اهمیت ترین وجه زیبایی شناسی در اندیشه های سهرودری، ابداعات او در تبیین خیال باشد. خیال از حیثِ هستی شناختی به عنوان خیال منفصل و از لحاظ معرفت شناسی خیال باطن ست. خیال منفصل در بر دارنده عوالم معقول و محسوس می باشد که به حسیات کدر، لطافت نورانی ارزانی می دارد.

همان طورکه اشاره گردید عالم خیال حائل میان جهان معقول و محسوس است. عوالم نورانی مشعشع و مشکک در سلسه مراتب نور الانوار تا انوار اسفهبدیه باعث می گردد جهانی از نور و رنگ و سایه و خیال شکل گیرد که می توان هنر و زیبایی را آنجا واکاوی نمود. حکمت اشراقی از حیث نظام مندی و صورت بندی وجودی در تبیین خویش مظروفی را داراست که می توان زیبایی را آنجا قرار داد. سهروردی وجود آفرینش را از طریق تمثیل عشق و حسن و حزن بیان می نماید و ساختار و نظام عالم جهان را بر پایه آن می داند و درک حقیقت توام با لذت می باشد.

پس چنان که اشاره گردید مشخصه ی حکمت اشراق می تواند در بر گیرنده ی مباحث زیبایی شناسی باشد و عالم خیال ذهن را به سوی ایده های زیبایی شناسانه سوق می دهد.

همونطور که افلاطون زیبایی را در خیر و نیکی رصد می کرد سهروردی هم زیبایی را در به دست آوردن کمال می دانست. به گونه ای که زیبایی هر چیز بر اساس قدر کمال آن است. این امر را می توان به زیبایی در هنر تطبیق داد. از طرفی واجب الوجود، وجود دهنده ی تمام موجودات است و حقیقت خیر محض می باشد. تمام موجودات در فراخور منزلت و جایگاهی که در عالم دارند در جستجوی آن می باشند. همانند هنرمند که به دنبال زیبایی و کمال و خیر و اشتیاق برای رسیدن به حقیقت است. پس بر اساس همین قواعد و نظام فکری سهروردی، امور زیبایی جسمانی و زمینی مظهری از امر روحانی و آسمانی می گردد که عینیت خویش را به صورت زیبا و زیبایی متجلی می نماید. پر پیداست با چنین تفاسیری زیبایی در اندیشه های سهروردی ابژکتیو می باشد. نور را بر اساس اندیشه ها سهروردی می توان به نوعی جوهر زیبایی تلقی کرد و شدت و ضعف آن در ارتباط با کمال، ماهیت آن دانست. پرپیداست شدت و ضعف نور امری ذاتی برای امر زیبایی می باشد. پس بر اساس چنین شاکله ای در امر نور و زیبایی می توان امر زیبایی شناسی را در انواع معقول و خیالی و محسوس رده بندی کرد و هر کدام با عوالم ملکوت و مثال و جسم متناظر می باشند.

من حیث المجموع زیبایی در حکمت سهروردی تشکیکی و دارای مراتب است و شدت و ضعف زیبایی در نسبت به نزدیکی از منبع جمال که نور الانوار می باشد شکل می گیرد.  واژه زیبایی در اندیشه های سهروردی حسن می باشد که به نوعی با کمال و جمال هم معنا است. در اندیشه های او کمال همان حسن تلقی می شود که عین زیبایی می باشد. پس اگر هنرمندی همانند سهرودی در راه اشراق جهد و کوشش نماید و به سیر وسلوک آن دست یابد به زیبایی هایی که در عالمی ورای این عالم "عالم خیال" است نائل می گردد. آنچه در عالم خیال دریافت می شود به زبان رمز و تمثیل در آثارش خلق می گردد.

 

هنرمند، تخیل و خلق زیبایی

آنچه باعث آفرینش هنری می شود خلاقیت است. این خلق نمودن از طریق تخیل و تعقل انسان منشاء دارد و بر اساس کارکرد قوه خیال می باشد و هنرمند از طریق سیر و سلوک و شهود، خودش به سوی حقیقت خواهد رسید.

هنگامی که هنرمند به شهود رسد، زیبایی اصیل را ورای ادارکات حسی دریافت می نماید و در عالم خیال به درک زیبایی حقیقت نائل می شود. یعنی به کمال رسیدن که زیبایی است. چنين هنرمندی در سلوک و عـروج خویش بـه سوی ملكوت خيال، متناسب بـا مقـامش بـه مقـام فـره كياني می رسد كه در پرتو آن می تواند صور معلقـه زيبايی را به اراده خویش بـا اسـتفاده از انـوارِ عـالم نـور خلق نماید. پس اثری خلق می گردد که به زبان تمثیل و رمز، هنری مقدس شکل می گیرد. به این طریق هنرمند، اثر هنری و مخاطب از نفس فاصله گرفته و زیبایی حقیقی را شهود می نماید. هنرهایی همانند معماری، خوشنویسی، موسیقی، نگارگری جلوه گاهی از زیبایی حقیقت است که از عالم خیال توسط هنرمند خلق شده اند. اگر هنرمند با سیر و سلوک و شهود خویش از عالم محسوسات جدا شود و از طریق قوه ی خیال به عالم خیال وارد گردد زیبایی حقیقی را همانند آینه ای در اثرش منعکس خواهد کرد. پرپیداست اگر هنرمند بر اساس نفس خویش اثری را خلق کند بر اساس عالم محسوسات می باشد و دارای والایی نیست.

پس همان گونه که اشاره گردید عالم خیال باعث تخیل و خلاقیت هنرمند در اثرش می شود و این امر باعث ارتقای مخاطب و تزکیه آن می گردد. در اینجا می توان معماری مساجد را نمونه بارز در نظر گرفت که هنرمند با خلق اثرش در آنجا مخاطب را در فضایی قرار می دهد که ورای این عالم یعنی عالم محسوسات می باشد.

هنر متعالی از دیدگاه سهروردی تبیینی بر ساحت هنر اسلامی است. به این دلیل که اثر هنرمند در جان مخاطب می نشیند که متاثر از قوه ی خیال او و سیر و سلوک و شهود او شکل گرفته است. حسن و جمال در جان اثر نشسته است که همان زیبایی حقیقت می باشد. این هنر متعالی معنوی است و آرامش را شکل می دهد که موجب رشد و تعالی مخاطب می گردد. روح مخاطب به واسطه ی اثر هنری که خلق آن توسط هنرمند شکل گرفته است تجلی انوار می باشد که بازتابی از عالم قدسی است. ساحت هنر مقدس که توسط هنرمند با اندیشه های اشراقی شکل گرفته است، به شهود و تزکیه نفس در مخاطب می انجامد. پس هنر متعالی تقلیدی است از حقیقت زیبایی که از طریق عالم خیال دریافت می شود و این تعالی در اثر شوق و عشق به جمال مطلق می رسد. پس محتوای اثر همانند حکمت و معرفت است. حقیقت هنر را می توان به مثابه معرفت قرار داد که در شهود هنرمند به ورطه ظهور رسیده است. این روند از طریق هنرمند ایجاد می وشد و در دل مخاطب خانه می کند. پس به نوعی اثر هنرمند واسطه ای می گردد از ساحت قدسی و انسانی. این تجلی حقیقت نور است. می توان هنر اشراق را درونگرا دانست که مخاطب را به سوی تعالی زیبایی سوق می دهد. فحوای کلام آنکه هنرمند در این تجربه شهودی اثر خویش را به مخاطب عرضه می نماید و مخاطب را به آن عالم والا نزدیک تر.

 

نتیجه گیری

هرچند هنر و جایگاه آن در آثار سهروردی اشاره نشده است اما ماهیت حکمت او در بر دارنده ی جایگاه والای هنر است. هنری متعالی که غایت نور و حقیقت است. هنر اسلامی متجلی ساحت قدسی می باشد. سهروردی در آرای عالم مثال و صور خیال خویش هم می تواند هنر و هنرمند را به عروج روح رساند. سهروردی با سلسله مراتب عالم ها و ارتباط و نسبت  آنها قوه خیال هنرمند را به شهود می رساند. گویی با این سیر و سلوک هنرمند با زبان تمثیل و رمز حقایق را تجلی می بخشد و مخاطب

از این طریق نظار به اثر حقیقت رو درک می نماید. هنر و حکمت اشراقی از طریق شهود خیالی و عقلی دریافت می شود. هنرمند متعالی و حکیم اشراقی اصل حقیقت و زیبایی را در آن عالم مشاهده می کنند و در این عالم به گونه رمز و تمثیل بیان  می نمایند. پر پیداست این شهود در بر دارنده ی حقیقت الهی است که ساحتی قدسی دارد و باعث تزکیه نفس می گردد. حکمت اشراقی می تواند ثمره ی خلق اثر هنری با عناصر زیبایی و عشق شود./ احمد امیری

 

 

 

پایگاه تحلیلی گفتمانی آبادان نیوز اخبار جنوب غرب کشور را بصورت تحلیلی، گفتمانی و خبری منتشر میکند.

نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: