کد خبر: ٢٤٦٣٩   نسخه چاپی  
  • تاریخ درج خبر:1401/01/20-١٣:٢٦

حسین دلیر

 

آبادان نیوز : باید همین ۵ سال هم می‌گذشت تا آگاه شویم حال هنر در آبادان و خرمشهر، اکنون ناخوش‌ تر از گذشته است. ۵ سالی که به بهانه‌ ی ساختار سازی‌ های روزگار منطقه آزاد، ما را دل‌خوش به اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اروند کردند. رؤیاها بافتیم و آرزوها داشتیم که با این اداره کل چه دستاوردها که نخواهیم داشت. چه جشنواره‌ها، نمایشگاه‌ها و ساختمان‌ها که نصیب هنرمند و شهروند منطقه که نخواهد شد!

از آغاز دولت یازدهم آنقدر سازمان منطقه آزاد در رویداد های فرهنگی پول‌ پاشی کرده بود که می‌پنداشتیم این رویه‌ی دست و دلبازانه برای همیشه پیوسته خواهد بود. نمی‌دانستیم باید در زمین واقعیت‌ها زندگی کنیم یا در آسمان ذهنیت‌ها و عینیت‌ها ؟! به خاصه‌خرجی‌ها دل‌خوش کنیم یا نگران از دست رفتن فرصت‌ها و تباهی بودجه‌ها باشیم.

اداره کل ارشاد در اروند برپا شد تا فرهنگ و هنر منطقه به واسطه‌ ی نقش فرادستی‌اش به دگردیسی و پیشرفت رسد. وعده‌ای که ردش در خبرهای آن روزهای مدیران قابل پیگیری است. با سه شاخصه‌ی پرتکراری که در پیش‌بینی کامروایی این اداره مرتب بازگو شد. پشتوانه‌ی مالی و لجستیکی سازمان منطقه آزاد؛ گستره‌ی محدود و هنرمندان مستعد.

از آن روزها و آن مدیران و وعده‌هایشان زمان بسیاری گذشته و آنان که همچنان مانده‌اند، جماعت هنرمند و خانواده فرهنگ‌اند که بر زمین سوخته‌ی آرزوهای خویش سوگوارند. و جماعت مسئول و متولی فرهنگی در همه‌ی این سال‌ها، واکنش و پاسخ محدودی به کنش اعتراضی و پرسش انتقادی جماعت هنرمند داشت. پاسخی که به توجیه بیشتر می‌ماند تا توضیح مستدل! پنهان شدن در پس کمبودهای مالی و بودجه‌ای یا گلایه از دخالت‌های دیگران –شخصیت‌های حقیقی و حقوقی- و موازی کاری در فعالیت‌ها. دستاویزی ناباورانه که نمی‌توان آن را دخیل در این اندازه از ناکارآمدی و فرصت‌سوزی قلمداد کرد.

به هزار تأسف باید گفت عملکرد مدیریتی این اداره کل بیش از هر گزاره‌ای باعث شد تا همه‌ی راه‌های بهره‌مندی از موهبت این نهاد برای خانواده فرهنگ و هنر منطقه مسدود شود. چه بهره‌ای قرار بود از این اداره کل ارشاد اروند نصیب شود و آن اداره کل ارشاد خوزستان از رساندنش ناتوان بود؟!

آنکه باید با ویژگی‌های شخصی و دانش مدیریتی‌اش، دخالت و دست‌اندازی به ساحت سازمانی‌اش را محدود سازد شخص مدیرکل است. و هم اوست که باید از تهدید موازی‌کاری، بدیل فرصت‌سازی برای ذی‌نفعان خود فراهم سازد. پنهان شدن در پس بی‌پولی هم که سال‌هاست عذر تقصیر همه‌ی مدیران بوده است. مهم‌ترین شاخصه‌ی مدیریت در روزگار کنونی مگر این نیست که او توانایی خلق کارهای بزرگ با بودجه اندک داشته باشد؟! مدیران فرهنگی ما چنین شاخصه‌ای داشته‌اند؟

وانگهی انصاف نیست این‌چنین نشانی‌های نادرست داده شود. نشانی بودجه و اعتبار نبوده کنونی را در اسراف و هزینه‌تراشی سال‌های نه‌چندان دور در منطقه آزاد باید جُست. اجرای رویدادهای کم‌مایه؛ خاصه‌خرجی‌ها؛ میزبانی‌های عاریتی؛ پروژه‌های تشریفاتی؛ دلال‌پروری‌ها و… که با میان‌داری مشترک اداره کل ارشاد اروند و معاونت فرهنگی سازمان منطقه آزاد صورت گرفته است.

۵ سال و اندی از برپایی اداره کل ارشاد اروند می‌گذرد. از روزهایی که واکنشمان به این انتزاع؛ احساسی و هیجانی بود و برایمان یک دستاورد تلقی می‌شد. اکنون زمان آن رسیده که تاثیر این اداره کل نوبنیاد را بر فرهنگ و هنر منطقه برآورد کنیم. دست‌کم به‌تناسب ادعا و تبلیغاتی که صورت گرفته؛ اداره کل باید پاسخی برای چرایی وضع موجود ارائه دهد. اینکه پس از این سال‌ها، انتظار تحول نسبی در پهنه‌ی فرهنگ و هنر را داشته باشیم، خواسته‌ای نابجا نیست. یا خرده‌گیر باشیم که وضعمان در سنجش با گذشته نابسامان‌تر شده، نقدی سیاه‌نما به‌حساب نمی‌آید.

پایه‌ریزی اداره کل ارشاد اروند اگرچه یک گام به جلو انگاشته می‌شد وانگهی پس از آن به دلیل ضعف کارکردها ده گام به عقب رانده شدیم. در نقد اداره کل اگر بخواهم واقع‌گرا و مستند برخورد کنم، می‌توانم ۱۰ نکته‌ی پرسش‌گونه ارائه دهم. به‌عنوان شرحی بر وضع موجود و ناکارکردی کنونی و اینکه چه زیان‌هایی متوجه فرهنگ و هنر آبادان و خرمشهر زیر سایه‌ی پدرخواندگی سازمان منطقه آزاد اروند شد.

یک؛

ویرانی و تاراج موزه هنرهای معاصر آبادان در چه روزگاری صورت گرفت و در پس این ویرانی برجای مانده برای سومین موزه هنرهای معاصر کشور چه کسانی تصمیم‌گیر و مجری بوده‌اند؟ مگر مدیریت موزه طی قراردادی به شخص یا مجموعه‌ای خصوصی واگذار نشده بود؟ اکنون چه کسی هزینه‌ی پرداخت شده برای بازسازی و نوسازی موزه و جبران زیان‌های وارده به این ساختمان ارزشمند را پذیرا می‌شود؟ اگر پشتوانه‌ای حقوقی در پس این دست قراردادها بوده چرا هیچ واکنش کارسازی از سوی بخش‌های حقوقی یا حراستی تابه‌حال صورت نگرفته است؟ سکوت مدیرکل ارشاد اروند دراین‌باره غیرقابل تفسیر است.

موزه هنرهای معاصر آبادان سال‌هاست در کمای ناخواسته به سر می‌برد و هر که آمدورفت تنها میخی درشت بر پیکره‌اش نهاد که به شکافی عمیق‌تر منجر شد. بهتر است به‌جای موزه «هنرهای معاصر آبادان» بگوییم موزه «واقعیت‌های معاصر آبادان»!

بد نیست سرقت اموال برخی سالن‌های تازه تجهیز شده همچون «اشراق» را هم به این سیاهه بیفزاییم. سالن‌هایی که علیرغم واگذاری به بخش خصوصی به‌عنوان بهره‌بردار؛ با سخاوتمندی بیش از ۶ و نیم میلیارد تومان صرف نوسازی، بازسازی و تجهیز آن‌ها شد.

دو؛

پروژه‌ی فرهنگسرای آبادان، همان‌که در منطقه‌ی کشتارگاه با جانمایی نادرست ساخته شد به چه دلیل در این سال‌ها بر زمین‌مانده و هر روز فرسوده‌تر می‌شود؟ ساخت این مجتمع فرهنگی تا پیش از تفکیک اداره کل، هفتاد درصد پیشرفت فیزیکی داشته و از آن پس به حال خود رها شده است. بر پایه صورت‌وضعیت امسال با کمتر از ۱۲ میلیارد تومان اعتبار، می‌توان نخستین فرهنگسرا در منطقه را به بهره‌برداری رساند. ۱۲ میلیاردی که همسنگ دو سه میلیارد آن سال‌های پررونق بودجه‌ای است. به ۶ و نیم میلیارد هزینه‌کرد بند گذشته یک‌بار دیگر توجه کنید.

سه؛

چه بر سر ساختمان «هنرستان هنر» یا «دانشکده هنر» در ورودی چهل متری ذوالفقاری آمد؟! ساختمانی که در سال‌های آغازین دهه‌ی هشتاد بر اساس تفاهم‌نامه‌ای به نیت راه‌اندازی مجموعه‌ی آموزشی و تخصصی هنر بنایش گذارده شد. پس از چند سال بلاتکلیفی و این دست و آن دست شدن سرانجام به ساختمان منطقه سه شهرداری آبادان تبدیل شد!

به‌جز این پروژه‌ی آموزشی؛ سال‌ها بعد طی تفاهم‌نامه‌ای سه‌جانبه میان اداره کل میراث خوزستان؛ معاونت فرهنگی سازمان منطقه آزاد و دانشگاه چمران، قرار شد «دانشکده هنر آبادان» در دبستان مهرگان راه‌اندازی شود آن‌هم تا میانه‌ی سال ۹۵. دانشکده‌ای که با هدف‌های بلندپروازش قصد پذیرش دانشجویان خارجی را داشت. قرار بود بلوک‌هایی از مسکن مهر به منازل سازمانی برای اسکان استادان و کارکنانش اختصاص یابد و به دانشگاه بین‌المللی سینما و تئاتر بدل شود! چه بر سر این تفاهم‌نامه و پروژه‌ی آموزشی آمد؟ بازه‌ی زمانی این خبر که مانند قبلی به سال‌های دورتر مرتبط نیست!

چهار؛

مجموع توانمندی و اراده‌ی تصمیم‌سازی بخش‌های گوناگون فرهنگی و هنری در منطقه چرا از پس تصویب و اجرای یک پروژه‌ی متوسط همچون «گذر فرهنگ و هنر» بر نیامده است؟! مدیران ما آگاهی دارند چنین پروژه‌ی خلاقانه‌ای که تنها در چند شهر ایران اجرا شده چه اندازه می‌تواند به پیشرفت فرهنگ همگانی و افزایش ارتباط هنرمند و جامعه منجر شود؟! چند سال و چند جلسه و چند نامه‌ی دیگر بسنده می‌کند تا یک پروژه‌ی عمرانی کم‌هزینه انجام شود؟ زمان اجرای این پروژه سرانجام دو ماه بوده درحالی‌که از سال ۹۷ در انتظار تصمیم‌گیری است.

پنج؛

وعده‌ی پلاتوهای اجرای نمایش –بلک‌باکس- چه زمانی قرار است تحقق یابد؟ طی تفاهم‌نامه‌ای که میان سازمان منطقه آزاد اروند و وزارت فرهنگ و ارشاد منعقد شد، از خرداد ۹۴ خبرهای این پروژه منتشر گشت و خانواده‌ی تئاتر در آبادان و خرمشهر را شگفت‌زده و امیدوار کرد. شش سال از آن خبرسازی‌ها گذشته و همچنان خبری از پلاتوها نیست. تا جایی که مدیرکل در حاشیه جشنواره تئاتر فتح خرمشهر به خبرنگاران می‌گوید: «پلاتوهای وعده داده شده را به دلیل کمبود منابع مادی نمی‌توان ساخت.» این همه‌ی آن بهره‌ای است که از بودن این اداره کل بردیم. خوش‌خبری مدیرکل که پلاتوها هنوز از مرحله کلنگ‌زنی فراتر نرفته‌اند.

شش؛

مجموعه‌ی فرهنگی ساختمان منطقه آزاد که به ادعای مدیران وقت سازمان برای استفاده اهالی هنر و فرهنگ بنا شده می‌توانست بسیاری گره‌های زیرساختی در این حوزه را رفع کند. چرا در این سال‌ها این مجموعه به خدمت هنرمندان در نیامد؟! چرا اداره کل ارشاد؛ انجمن‌ها هنری و هنرمندان در این مجموعه مستقر نشدند؟ ساختمانی دو طبقه، مجهز و نوساز با زیربنای ۱۱ هزار مترمربع که در واپسین روزهای سال ۹۸ بر اساس پیش‌نویس یک قرارداد در آستانه واگذاری به سازمان تبلیغات اسلامی کشور قرار گرفت و پس از گرفتاری برخی مدیران سازمان منطقه آزاد در چند پرونده تخلف؛ اجرای نهایی این قرارداد به تعویق افتاد. سرانجام با جابجایی قدرت در سازمان؛ نه آن قرارداد عملیاتی شد و نه آن قرارهای مدیران وقت با هنرمندان منطقه! مدیرعامل نو آمد و طرحی نو درانداخت و به‌یک‌باره اعلام به فروش کل ساختمان منطقه آزاد کرد. با این تصمیم، دیگر مجموعه‌ای برای هنرمندان باقی نمی‌ماند که بخواهند دل‌خوش به قرارها و وعده‌های آن روزها باشند.

هفت؛

فعالیت عملی و گره‌گشای اداره کل در خصوص جبران یا کاهش زیان‌های دوران کرونا به هنرمندان و کسب‌وکارهای هنری چه بوده است؟ همان زیان‌هایی که وزیر پیشین ارشاد تاثیر و دربرگیری آن‌ها را با عدد ترسناک ۶۰ تا ۸۰ درصد روایت کرد. یعنی بیش از دو سوم هنرمندان و کسب‌وکارهای این حوزه متحمل زیان‌های جدی از همه‌گیری کرونا شدند. اگر می‌خواهید گزارشی در پاسخ به این پرسش ارائه دهید آن را بدون آمارهای بیمه‌ی هنرمندان و پرداخت بسته‌های حمایتی صندوق اعتباری هنر تنظیم کنید. که این مورد خود داستانی پردامنه دارد و به‌وقت دیگر موشکافی خواهد شد. اینکه چه کسانی با معرفی چه تشکل‌هایی توانستند به عضویت صندوق در آیند و چه تعداد هنرمند واقعی نتوانستند!

هشت؛

راه‌اندازی خانه مطبوعات اروند که معطل بودجه و فعالیت عمرانی نیست. تعلل پنج ساله‌ی راه‌اندازی این تشکل صنفی را بر گردن چه کسانی می‌اندازید؟! بسیاری از اهالی رسانه در آبادان و خرمشهر سال‌هاست در برزخ عضویت در خانه‌ی مطبوعات اروند یا خوزستان گرفتارند. مردد عضویت در این خانه و آن یکی خانه! اینکه مدعی شوند فعالان رسانه‌ای خود مقصرند که البته تا اندازه‌ای درست است؛ مجالی بر رفع مسئولیت و نادیده‌گیری جایگاه بالادستی اداره کل فراهم نمی‌کند؟ وقتی یک مدیریت تخصصی به‌عنوان متولی؛ توان ایجاد هماهنگی و اقناع ۵۰ نفر اهل رسانه‌ی پیرامون خود را ندارد با همه‌ی بعد نظارتی و راهبری؛ چه انتظار محالی است تحقق دیگر وعده‌ها!

برای یاری رساندن به رسانه‌های بومی؛ افزایش تاب‌آوری‌شان در این شرایط اقتصادی؛ رفع مشکل ماده ۱۶ شدن آن‌ها و دیگر شیوه‌های حمایتی چه کوشش‌هایی صورت گرفت؟ اصلاً متوجه هستید فرایند تولید محتوا، آماده‌سازی و انتشار برای مطبوعات در مقایسه با ۵ سال گذشته بیش از ۸۰۰ درصد تورم داشته است. هیچ حوزه‌ای با چنین تورمی مواجه نبوده. این می‌شود که یکی پس از دیگری چراغ مطبوعات و نشر خاموش می‌شود و اصلاً به کسی برنمی‌خورد.

وضع اهالی رسانه به‌ویژه خبرنگارانی که در تمام روزهای سال دوشادوش مدیران؛ رویدادهایشان را پوشش می‌دهند در مقایسه با روزگار پیش از تشکیل اداره کل اروند هیچ تفاوتی نکرد. وضع رسانه‌های محلی –الکترونیک و چاپی- به‌مراتب از این نیز بدتر است.

پشتیبانی از مطبوعات و نشر پیشکشش؛ برای حمایت از فعالیت‌ها در فضای مجازی کاری صورت گرفته است؟ بی‌خیال آن طرح صیانت پرآوازه در مجلس باشید، دست‌کم همان بخش فضای مجازی که مرتبط با حوزه رسانه و فعالان راستینش است را توانستید «حمایت»، «هدایت» یا به گفته آقایان «صیانت» کنید!

نه؛

به جابجایی‌ها، حکم‌های سرپرستی و کفالت در اداره‌های آبادان و خرمشهر چندان نمی‌پردازم که درد و سوز بیشتری دارد. همین جمله به‌عنوان یک کد ساده بس است. این دو اداره چند سال باید بلاتکلیف باشند تا به دست یک مدیرکل توانمند؛ اعمال مدیریت شوند نه نماینده مجلس و این آقا و آن مسئول! آقایانی که برای این دو اداره در سال‌های واپسین سفارش داشته‌اند، حاضرند برای رفع چالش‌هایشان پیش‌قدم شوند؟! شاید هزینه کردن از جیب خالی هنرمند، مقرون به‌صرفه‌تر از رویارویی با عالی‌جنابان باشد!

برای پاسخ به یک پرسش دراین‌باره خود مدیرکل می‌تواند بهترین داور باشد. آیا اداره‌های ارشاد آبادان و خرمشهر که در سال‌های پساجنگ در شمار پرارج‌ترین زیرمجموعه‌های اداره کل استان بودند اکنون از همان جایگاه در خوزستان برخوردارند؟

ده؛

دور نیست آن روزی که مدیرکل ارشاد اروند گفته بود همه فعالیت‌های فرهنگی و هنری در منطقه آزاد باید توسط این اداره کل انجام شود و به‌زودی ساختار سازمانی اداره کل تعریف و اجرایی می‌شود. بیش از ۵ سال غفلت در تدوین و راه‌اندازی ساختار صورت گرفته و هنوز هیچ معاونتی برای اداره کل ارشاد اروند تعریف نشده است. اداره‌ای کل که نه ساختمانی دارد و نه ساختاری که بر اساس آن معاونت‌ها و مدیریت‌هایش را تشکیل دهد! اداره‌ای که سال‌هاست تنها یک اتاق است با یک میز و یک نفر مدیرکل! اتاقی عاریه‌ای در گوشه‌ای از ساختمان سازمان منطقه آزاد و در محاصره‌ی اتاق‌های نیرومند فرهنگی، اجتماعی و هنری! هنرمند منطقه آزاد چگونه می‌تواند و باید به چنین اداره‌ای دل‌خوش باشد؟! نیاز اهالی فرهنگ و هنر به معاونت‌های فرهنگی، هنری، مطبوعاتی، اداری مالی و توسعه مدیریت و منابع چگونه باید تنها توسط یک «مدیرکل» تامین شود؟

نسبت «اداره کل ارشاد اروند» با «مدیریت توسعه فرهنگی و هنری» و «معاونت فرهنگی و اجتماعی» از دیگر پرسش‌های مهم است. کدام سیاست‌گذار است و کدام مجری؟ کدام راهبر و کدام رهبر؟ کدام فرمان‌دار است و کدام فرمان‌بردار؟ نه از باب برتری‌طلبی که درنهایت در این ساختار نورسیده و فشرده منطقه آزاد، هنرمند بداند جایگاه اداره کل فرهنگش چگونه تعریف می‌شود. تا بر اساس این آگاهی؛ مناسبات خود را با فرهنگ و هنر دولتی تنظیم کند.

این‌ها که نوشته شد و بسیار بیش از این‌ها را می‌توان گواه آورد که هنرمندان آبادان و خرمشهر در این سال‌ها به‌نوعی قربانی انتزاع و تفکیک اداره کل فرهنگ و ارشاد منطقه آزاد اروند از استان خوزستان شده‌اند. شاید نقدهای مورد اشاره در این نوشته همچنان به کمبود بودجه نسبت دهند! برای آنکه متهم به سیاه‌نمایی و مغالطه نگردم، چند نمونه دیگر می‌آورم تا به رفع این تردید یاری رساند.

نمایه‌سازی، ساخت بانک‌های اطلاعاتی و از این دست فعالیت‌ها یکی از با ارزش‌ترین ماموریت‌های نهادها در هر بخش شمرده می‌شود. اصلاً در بایگانی اداره کل ارشاد منطقه آزاد اروند یا اداره‌های تابعه در آبادان و خرمشهر؛ اطلاعات پیشکسوتان، هنرمندان فعال، درگذشتگان، افتخارآفرینان و آثار شاخص تولید شده در سال‌های پساجنگ؛ بایگانی و نمایه‌سازی شده‌اند؟! اگر قرار باشد هم‌اکنون کتاب یا نمایشگاهی از سرگذشت هنر پساجنگ آبادان و خرمشهر گردآوری کنیم در قفسه‌ها و رایانه‌های شما داده‌ها و اطلاعات طبقه‌بندی شده برای این کار موجود است؟ مگر یکی از ماموریت‌های این اداره چنین نیست؟! این هم نیازمند بودجه است؟!

و یا با گشت‌وگذاری ساده در پورتال این اداره کل در لحظه‌ی نخست در می‌یابیم بیشتر بخش‌های در نظر گرفته شده در این درگاه اینترنتی فاقد محتوا هستند. گویی هیچ هنرمند و فعالیتی در این پهنه‌ی جغرافیایی انجام نمی‌شود که در خور این پوشش این پورتال سازمانی باشد. هر از گاهی خبری منتشر می‌شود و تا به حال به همین بسنده شده است.

در زمینه‌ی آمایش و ارزیابی ضعف‌ها، قوت‌ها، فرصت‌ها و تهدیدهای عرصه فرهنگ و هنر آیا کاری علمی و دقیق تابه‌حال صورت گرفته؟ پس از گذشت پنج سال زمان آن نرسیده که فرهنگ و هنر منطقه ذیل تشکیلات وزارت فرهنگ و ارشاد برخوردار از سندی جامع و عمل‌گرایانه شده باشد؟! اگر در این زمینه‌ها اقدامی صورت گرفته اما همچون دیگر رویه‌ها در پس پرده و بی‌خبری بوده، بهتر نبود در پورتال اداره کل بارگذاری می‌شدند.

عمده‌ ی پرسش‌های طرح شده در این نوشته در جست‌وجوی پاسخ نیست و از آن دسته به شمار می‌روند که پاسخشان در خودشان مستتر بوده و نیاز به پاسخ ندارند.

منبع : سلام آبادان
نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: